معنی سریع السیر

فارسی به انگلیسی

سریع‌ السیر

Fast, Spanking, Speedster, Winged

فرهنگ فارسی هوشیار

سریع السیر

بادپا توسن تند رو تندرو: قطار سریع السیر. کگشتی السیر مقابل بطی ء السیر.


نقلیه سریع السیر

بار کشی تند

فارسی به عربی

سریع السیر

سریع، صوم، طیران


قایق پارویی سریع السیر

حفله


سریع السیر حرکت کردن

قذیفه المدفع


سریع

اجل، بسرعه، سریع، سمامه، مفاجی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

سریع السیر

تندرو، تیزرو

فارسی به آلمانی

سریع السیر

Ausdrücken, Expreß (n), Fasten, Schnell, Waschecht

فرهنگ معین

سریع السیر

(سَ عُ سَّ) [ع.] (ص مر.) تندرو.

فرهنگ عمید

حل جدول

کلمات بیگانه به فارسی

سریع السیر

تندرو - تیزرو

واژه پیشنهادی

عربی به فارسی

سریع

چابک , زرنگ , فرز , زیرک , سریع الا نتقال , سرزنده وبشاش , تند , باروح , رایج , چست , تیز , اراسته , پاکیزه , سریع , تندرو , سریع العمل , سریع السیر , سرعت

اظهارداشتن , بیان کردن , اداکردن , سریع السیر , صریح , روشن , ابراز کردن

معادل ابجد

سریع السیر

641

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری